من

مینویسم

من

مینویسم

پنج

بعضی آدمها حتی در قالب یه رهگذر میتونن به غایت آزاردهنده باشند و با یک حرکت نفرت انگیز یا یه حرف بیخود تا آخر دنیا حک بشن تو ذهنت. 

یادمه زمانی که ایران بودم با اینکه تو محله نسبتا خوبی زندگی میکردیم به محض اینکه پا از خونه میذاشتم بیرون صغیر و کبیر سر تا پام رو نقد میکردن. 

یکی راجع به وزنم زر میزد یکی راجع به لباسم گاهی وقتا تعریفایی هم میشنیدم خب. 

میخوام بگم متاسفانه همه مون از جمله خود بنده دنیا و آدماش رو دوست داریم به سلیقه و فکر خودمون رنگ کنیم و اگه دیگران کوچکترین تضادی با تصاویر ذهنی ما داشته باشند هزار تا لیبل بهشون میچسبونیم. 

واسه همینه در اولین برخورد با آدمها ش

شکسته شدن یا چاق شدنشون رو میکنیم تو چشمشون چیزایی که واقعا ربطی به ما نداره و تاثیری تو کیفیت روابط ما نمیذاره. 

من یه آدم چاقم یه آدم خیلی چاق که خودم میدونم از ریخت و قیافه افتادم و زایمان هم مزید بر علت شد که حسابی به هم ریخته بشم. 

اما خوشحالم که تو ایران نیستم وگرنه از رهگذر و موتوری تو خیابون بگیر تا فامیل و دوست میخواستن هی انگشت کنن تو چشمم و نسخه برام بپیچن و من از اینکه جسارت گفتن به تو چه مربوطه رو ندارم هی خودخوری کنم و حناق بگیرم. 

کلا به این نتیجه رسیدم که فشار روانی تو ایران خیلی خیلی زیاده و از اونجایی که هر کس به خودش اجازه میده تو همه چیز زندگیت دخالت کنه اصلا نمیتونی آرامش داشته باشی. به سالهای پشت سرم که نگاه میکنم میبینم مردم به طرز غیرقابل باوری تو یه مسابقه نامرئی زندگی میکردند. تو یه رقابت خنده دار

نمیخوام خدایی نکرده کل آدمها رو محکوم کنم منظورم فرهنگ غالبیه که به شکل ناباورانه ای در حال رشده و نه تنها پایتخت نشینان دچارش هستند که شهرستانها و شهرهای کوچیک هم گوی سبقت ربودن. 

آقا مردم تو ایران به شکل عجیب غریبی به خودشون میرسن. 

تو ایران تو مجبوری خوشکل باشی چون اگه نباشی از عالم و آدم مزخرف میشنوی.

هزار لایه آرایش،لباسای برند و ماشین خیلی خوب از اوجب واجباته.

یعنی تقریبا دخترا از زاهنمایی به بعد بگیر تا میانسالها قد عروس آرایش دارن و به شکل افراطی به موها و قیافه و سر و وضعشون ور میرن. 

نمیگم بده میگم زیاده. دل میزنه. 

این زیاد بودنش به تو میگه که یه جای کار میلنگه. 

یاد خودم میفتم که قبل بیرون رفتن حداقل نیم ساعت جلو آیینه بودم و باورم نمیشه در عرض این سه سال اینقدر ساده شدم.

ساده ولی راحت. 

دیگه برام مهم نیست آدمها من رو بپسندن و تاییدم کنن یا نگران نیستن حرفای ناخوشایند بشنوم. 

حالا میدونم پیش خودتون میگین دو روزه رفته خارج واسه ما بلبل شده. حق دارید خب ولی واقعا مهم نیست چی فکر میکنین با اینکه عاشق همه تونم. 

دلم برای خیلی چیزای ایران تنگه ولی حالا که اومدم بیرون میخوام تمام تلاشم رو بکنم رفتارهای غلط و افکار دست و پاگیر رو بریزم تو سطل آشغال و جدا اگه بشه میخوام تلاش کنم برم سیبری که هیچ فامیلی هوس نکنه بهم سر بزنه. 

البته اون فامیلی که من دارم شده خودشون رو بکنن تو پوست خر با سورتمه و جت اسکی میان مهمونم میشن و یه جیش اساسی میکنن تو اخلاقم. 

یادتون باشه خانمها من شخصی رو نقد نکردم من یه فرهنگی رو نقد کردم که از دو فرسخی غلط بودنش پیداست. 

شاید چون بیریخت شدم عقده ای شدم و با این متن میخوام انتقامم رو از شما خوشکلای ایرانی بگیرم هرچی هست سادگی شیکترین وضعیت ممکنه از نظر من. 

با اجازه

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.